میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) که اغلب به عنوان دماسنج اقتصاد ایالات متحده مورد ستایش قرار می گیرد، مدت هاست که سرمایه گذاران را با مسیر صعودی خود مجذوب خود کرده است. از نظر اسمی - تعدیل نشده برای تورم - این شاخص تصویری از پیشرفت بی امان را ترسیم می کند. از ابتدای دهه 1980 تا کنون این شاخص بازدهی معادل 6000% را به ثبت رسانده که افزایش خیره کننده ای محسوب می شود. در این مدت، این شاخص رکود اقتصادی، رونق و بحران را پشت سر گذاشته است و به ویژه در دهه 1990 به طور تصاعدی صعود کرده که ناشی از پیشرفت های تکنولوژیکی، جهانی شدن و سیاست های پولی بود. برای بسیاری، این روایت جذابیت بازار سهام را به عنوان یک ماشین ثروت سازی تقویت می کند، با نرخ رشد مرکب سالانه که اغلب در طول 7 تا 10 درصد در طول تاریخ ذکر می شود.
با این حال، این تصویر رویایی زمانی فرو می ریزد که ما تورم را در محاسبات بازده دخیل می کنیم و عملکرد واقعی DJIA را به تصویر بکشیم که نمایشگر ارزش آن از نظر قدرت خرید ثابت باشد. در این حوزه بازدهی واقعی شاخص. DJIA ، که با تقسیم شاخص اسمی بر شاخص قیمت مصرف کننده برای همه مصرف کنندگان شهری (CPIAUCSL) محاسبه می شود، داستان کاملا متفاوتی را بیان می کند. همانطور که در نمودار تعدیل شده با تورم از سال 1947 تا کنون نشان داده شده است، ارزش واقعی فعلی در حدود 135.57 است که اخیرا تنها 1.71 درصد افزایش یافته است. برخلاف شیب صاف نمودار اسمی، این نمودار مملو از چرخه ها و امواج صعودی و نزولی است. این شاخص در اواخر دهه 1960 به طور چشمگیری در حدود 150 به اوج خود می رسد، در دهه 1970 که با تورم بالا همراه بوده این شاخص سقوط می کند، در اوایل دهه 1980 به پایین ترین سطح نزدیک به 20 می رسد و در اواخر دهه 1990 دوباره به اوج نزدیک به 160 می رسد. پس از سال 2000، در طول بحران مالی 2008 و همه گیری 2020، کاهش شدیدی را تجربه کرد، اما بهبود یافته و نهایتاً سقف بالاتر ثبت می کند. بازدهی این شاخص از ابتدای دهه 1980 که نقطه آغازین محاسبات ما برای بازدهی اسمی بوده معادل 1700% است که فاصله معنی داری با بازدهی اسمی 6000 درصدی نشان می دهد.
این نابرابری بر یک حقیقت مهم اقتصادی تأکید می کند: تورم بازدهی های اسمی را مستهلک می کند. در دراز مدت، ایالات متحده میانگین نرخ تورم سالانه حدود 3 تا 4 درصد را تجربه کرده است که با جهش هایی مانند شوک های نفتی دهه 1970 یا اختلالات زنجیره تامین پس از همه گیری کرونا ترکیب شده است. این تورم باعث شده تا در حالی که بازدهی اسمی شاخص داوجونز بیش از 6000 درصد باشد، بازدهی واقعی آن در این مدت تنها 1700 درصد باشد که کمتر از یک سوم بازدهی اسمی است.
این تعدیل نشان می دهد که چه مقدار از "رشد" بازار توهمی است و ناشی از کاهش ارزش ارز است تا توسعه اقتصادی واقعی. سرمایه گذارانی که این واقعیت را نادیده می گیرند، خطر تخمین بیش از حد بازده را دارند. ارقام اسمی بر سرفصل ها و اصول حسابداری مسلط هستند و سرمایه گذاران خرده پا را بدون در نظر گرفتن کاهش قدرت خرید به سهام ترغیب می کنند. عملکرد واقعی آسیب پذیری در برابر تورم، نرخ بهره و رویدادهای ژئوپلیتیکی را برجسته می کند. در دوران تورم بالا، مانند دهه 1970 که رشد شاخص قیمت مصرف کننده (CPI) به بالای 10 درصد رسید، DJIA واقعی با وجود ثبات اسمی سقوط کرد. برعکس، دوره های تورم پایین، مانند دهه 2010، این شاخص سودهای واقعی را برای سهامداران به ارمغان آورد. امروز، با تعدیل تورم اما مقاوم ماندن آن، نمودارها نسبت به رکود احتمالی در صورت افزایش مجدد فشارهای قیمت هشدار می دهند.
در پایان، در حالی که DJIA اسمی با ثبت سقف های جدید به پیش میرود، نمودار بازده واقعی اما ما را در هوشیاری اقتصادی قرار می دهد. این به ما یادآوری می کند که ثروت واقعی فقط در مورد اعداد روی صفحه نمایش نیست، بلکه در مورد آنچه که این اعداد می توانند بخرند است. سرمایه گذاران باهوش باید فراتر از سهام تنوع داشته باشند، با دارایی هایی مانند املاک یا کالاها از ثروت و پس انداز خود در برابر تورم محافظت کنند و بازارها را از هر دو دیدگاه مشاهده کنند.