لایحه مالیاتی اخیر جمهوریخواهان به طور قابل توجهی بر بخش انرژی تأثیر گذاشته و باعث سقوط سهام انرژی خورشیدی شده است. این قانون با لغو اعتبارات کلیدی انرژی پاک، رشد و رقابتپذیری صنعت خورشیدی را تضعیف کرده و پرسشهایی را در مورد پیامدهای گستردهتر آن مطرح کرده است.
این تغییر سیاست فراتر از بازارهای داخلی طنینانداز میشود و پویاییهای ژئوپلیتیکی و پیوندهای ریشهدار حزب جمهوریخواه با سوختهای فسیلی را در هم میآمیزد.
فاکتورهای ژئوپلیتیکی و نقش چین
یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر این لایحه، وابستگی صنعت خورشیدی به چین است که بر زنجیره تولید جهانی پنلهای خورشیدی تسلط دارد. کاهش حمایت دولت فدرال در آمریکا از انرژی خورشیدی میتواند وابستگی فوری وارداتی آمریکا به تولیدات و فناوری چین را کاهش بدهد. دولت ترامپ و جمهورخواهان حامی او که میکوشند در همه حوزه ها وابستگی آمریکا به چین را کاهش بدهند، ترجیح میدهند تا زمانی که خود این کشور به یک نوع استقلال و خودکفایی در حوزه تولید انرژی خورشیدی نرسیده باشد، دستکم در پیشبرد آنچه انقلاب سبز خوانده میشود و عملاً منجر به تثبیت هژمونی چین در این حوزه می شود کمکی نکنند، به ویژه که در حال حاضر خود ایالات متحده به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت در جهان تبدیل شده و لذا چشم انداز پایان پرشتاب استفاده از سوخت های فسیلی را به زیان خود می بیند.
سیاست داخلی
ایالتهای تولیدکننده نفت و حمایت از سوختهای فسیلی پایگاه اجتماعی حزب جمهوریخواه شامل ایالتهای تولیدکننده نفت مانند تگزاس و لوئیزیانا است، جایی که صنعت سوختهای فسیلی باعث ایجاد شغل و ثبات اقتصادی میشود. به نظر میرسد این لایحه مالیاتی برای محافظت از این منافع تنظیم شده است و سوختهای فسیلی را در برابر انرژیهای تجدیدپذیر رقابتیتر میکند. بسیاری از جمهوریخواهان طرفدار بازگشت به چیزی هستند که منتقدان آن را «حماقت فسیلی» مینامند، یعنی ترجیح دادن سودهای کوتاهمدت از نفت و گاز بر جایگزینهای پایدار. این موضع توسط لابی سوختهای فسیلی، حامی مالی قابل توجه مبارزات انتخاباتی جمهوریخواهان، که اولویتهای انرژی حزب را شکل میدهد، تقویت میشود.
نتیجه گیری
این لایحه با نادیده گرفتن پیامدهای بلندمدت اولویت دادن به سوختهای فسیلی، خطر مانع شدن از پیشرفت ایالات متحده در زمینه تغییرات اقلیمی و نوآوری در انرژی پاک را به همراه دارد. با کاهش رشد مشاغل خورشیدی، این کشور میتواند فرصتهای اقتصادی خود را از دست بدهد و از رهبران جهانی مانند چین عقب بماند. این سیاست، تنش بین منافع سیاسی فوری و نیاز فوری به آیندهای پایدار در حوزه انرژی را برجسته میکند.